نمایندگان چهار جریان سیاسی در گفتوگو با «ایران» اعلام کردند
همگرایی عقل گرایان انزوای مسأله سازها
سیاست
85839
عقلگرایان ایران متحد شدهاند؟ شواهدی که از اظهارات و عملکرد آنان پیداست، میگوید این اتحاد رخ داده، اما هنوز نوشته و رسمی نشده است. اصولگرایان و اصلاحطلبانی که عمر کار سیاسیشان بیش از ۲۰ سال است، دیگر آن آدمهای سابق نیستند.
به گزارش گروه سیاسی ایران آنلاین، آنان که 30 سال پیش علیه هر اتفاق و هر مسأله، نظرات بشدت متضادی داشتند و بیش از همه میخواستند درستی خود و غلطی دیگری را نشان دهند، حالا نظرات و راهکارهایطیف های اصلی شان اینقدر به هم نزدیک است که حتی نمیتوان بین آنان تفاوت گذاشت و گفت این اصولگراست و آن یکی اصلاحطلب. اسمها هنوز مانند قبل است؛ اصولگرا و اصلاحطلب، اما رسم سیاسی عوض شده است. چه چیزی باعث این تغییر بنیادین شد؟ دلیل را باید در «مسألههای ایران» جست؛ مسألههایی مثل ناترازی و کمبود آب و بحران سیاست خارجی تا آسیب های وارد شده سرمایه سیاسی و اجتماعی. اما خود این دلیل، یعنی ناترازیها که باعث همگرایی سابقون سیاسی شد، خود همین دلیل، معلول رفتار دیروز همین سابقون است.
آن رقابتهای سنگین و کشمکشهای طوفانی، نتوانست هیچ گرهای از کشور باز کند، گرهها بستهتر شد. دیوار سفت واقعیت، گرایشهای آنان را تراش داد، آنقدر تراش داد که دیگر تفاوتها ملموس نیست. در اقتصاد سیاسی گفته میشود کمبود منابع باعث تشدید منازعات میشود. در ایران عکس این اتفاق افتاد؛ کمبود منابع، عقلگرایان دلنگران ایران را به هم نزدیک کرد. این نزدیکی دیرهنگام است، یا بهنگام؟ تاریخ پاسخ خواهد داد. اما تا همین حالا یک چیز مسلم است: افراطیونی که همچنان حل مسألههای ایران را با شیوههای مسألهساز دنبال میکنند، تک و تنها افتادهاند. انزوای مسألهسازهایی که حیاتشان در مسألهسازی است -البته هنوز صدای بلندی دارند- شاید بتواند اصولگرایان بهروزشده و اصلاحطلبان آرامشیافته را به حرکت آورد. این حرکت عقلگرایان میتواند بهترین مکمل برای همگرایی عقلگرایان باشد؛ البته اگر اتفاق بیفتد و این جنبش به وقوع بپیوندد؛ جنبشی از جنس جنبشهای تاریخی که این بار نه برای امتیازگیری، بلکه برای امتیازسازی برای نسل آینده ایران دنبال میشود. چیستی این تغییر بزرگ سیاسی در ایران، این پوستاندازی شکل رقابتهای سیاسی در کشور را از چهرههای مختلف سیاسی پرسوجو کردهایم. دیدگاه آنان را میخوانید.
یادداشت
آغاز همگرایی خردگرایان از مجلس دهم
علی مطهری
نماینده ادوار مجلس
وجه مشترک افرادی از دو جریان اصلاحات و اصولگرا، که حالا بر سر تعدادی از مسائل و معضلات کشور و شیوه راهحل آن اتفاق نظر دارند، خردمحوری یا به اصطلاح عامیانه، عاقل بودن شان است. در میان اصلاحطلبان یا اصولگرایان، هستند افرادی که بیشتر اهل تفکر، تعقل و تشخیص مصالح و منافع کشور هستند و چون در نقطهای به اشتراک رسیدهاند، خود به خود و به صورت طبیعی اتحاد نانوشتهای را به ثبت رساندهاند. اینها کسانی هستند که قطع نظر از گرایش سیاسی خود، درباره مسائل کشور بدون تعصب گروهی و جناحی فکر میکنند و به نتیجه میرسند. این نوع نگریستن به مسائل یا این نوع از همگرایی از دوره دهم مجلس شورای اسلامی پا گرفت. در آن دوره، فراکسیون امید با فراکسیون مستقلان که بیشتر اعضای آن جزو جریان اصولگرا بودند، در بسیاری از مسائل کشور موضع مشترک داشتند. از همین رو بود که بسیاری از طرحها و لوایح آن دوره براساس همین نگاه و رویکرد به تصویب میرسید. با پایان یافتن دوره دهم مجلس شورای اسلامی، این ارتباط همچنان ادامه یافت و تا امروز که در کشور ثمرات و بروزهای بیرونی و شکل دیگری از آن در حال روی دادن است، گسترش پیدا کرد.
طبعاً افرادی که درباره مسائل کشور فکر میکنند و خرد خود را برای پیشبرد منافع ملی بکار میاندازند، میتوانند در مسیر حل معضلات قدم بردارند و در این راه به دولت هم کمک کنند. اینها معمولاً به نتایج درستی هم میرسند، زیرا تعصبات گروهی را در تصمیمها و رویکردهای خود دخالت نمیدهند و به دنبال وحدت حاصل شده، مشکلات کشور را با همگرایی حل و فصل میکنند. این دو گروه بخش قابل توجهی از فعالان سیاسی ایران را تشکیل میدهند و طبعاً اتحاد آنان، در عرض نهادها و سازمانهای مختلف میتواند باعث سرعت بخشیدن به تصمیمگیریها و اتخاذ تصمیمات درست شود، تصمیماتی که میتواند در حل مشکلات کشور مؤثر واقع شود.
یادداشت
خطر تندروی، معتدلها را همسو کرد
محمدعلی ابطحی
عضو مجمع روحانیون مبارز
امروز در کشور جریانهای سیاسی و احزاب برای مدیریت کشور و حل مشکلات جامعه علیه تندروی، به نوعی یکدست شدهاند. بر همین مبنا در سالهای اخیر دیده میشود که معتدلهای هر دو جریان عمدتاً در مسائل مهم تا حدودی همنظر هستند. اما این امر چطور اتفاق افتاد؟ در واقع روند مدیریتی دو دهه اخیر در بازبینی دیدگاه احزاب و گروهها بسیار تعیینکننده بود. آنچه بعد از نهضت خالصسازی اوج گرفت، این باور بود که همه جریانهای معتدل به یک سمت حرکت کردند. زیرا نتیجه دیدگاه خالصسازی این بود که افراطیگری بسط یابد. البته این دیدگاه خساراتهای جبران ناپذیری بویژه برای جریان اصولگرا داشت.
از دیگر سو، این خسارت به اندازهای زیاد بود که هر کس که دلش برای انقلاب میسوخت و پیوندی با نظام داشت، احساس خطر کرد و این احساس خطر، به نقطهای رسید که در آن جریانهای اصولگرا و اصلاحطلب تصمیم گرفتند برای نجات کشور این تندرویها را مهار کنند. اگرچه طی این سالها به دلیل فشارهایی که بر جریان اصلاحطلب وارد بود، سالها پیش از گردونه خارج شدند. با این حال جریان اصولگرایی ناگهان خود را در تله سخت اصولگرایان افراطی دید که نماد این اصولگرایی افراطی در عملکرد برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مشخصاً یک جریان سیاسی دیده میشد. این احساس خطر که منجر به همنظر شدن جریانها در شرایط کنونی برای نجات کشور شد، ابتدا از خود جریان اصولگرا شروع شد که در دورهای عامل رشد این نیروهای افراطی بودند. طبیعتاً نگاه تند و افراطی، نه در چهارچوبهای رسمی و اخلاقی میگنجد و نه در قاموس چهارچوبهای عقلانی میتوان آن را گنجاند. نتیجه این دیدگاه این شد که در سالهای بعد جریانهای معتدل و منسجمتر که در برخی اصول همنظر بودند، درباره نحوه مدیریت کشور به یکدیگر نزدیک شوند.
یادداشت
اصولگرایان معتقد به وحدت نیروهای کشورند
حمیدرضا ترقی
عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی
این تحلیــــــــل کــــه عمده اصولگرایان و اصلاحطلبــــان و احزاب قدیمی در موضوعاتــی چـــون فیلترینگ، مذاکره و قانون عفاف و حجاب، همنظــــر شدهاند، کاملاً غلـــــــط است.
به عبـــــارت دیگر، موضع افراد محدود منتسب به اصولگرا، ولی درواقع محافظهکار را که چنین نزدیکیای با اصلاحطلبان پیدا کردهاند نباید به عمده اصولگرایان نسبت داد. عمده اصولگرایان در این موارد تابع نظرات شفاف و روشن مقام معظم رهبری هستند و درباره حل مسائل کشور و مقابله با خطرات خارجی معتقد به وحدت همه نیروها و حفظ انسجام در قوای کشورند.
یادداشت
آرمانگرایی با واقعگرایی توأم شده است
غلامعلی دهقان
عضو سابق شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه
عرصه سیاست در هر کشوری، در طول زمان در حال تغییر و تحول بازیگران خود است. طبیعی هم است. این بازیگران میتوانند در شرایط مختلف تصمیمات گوناگون و متفاوت از گذشته بگیرند. در کشور ما نیز واقعیتهای حال جامعه ایرانی، برخی تصمیمات را بر بازیگران عرصه سیاست تحمیل میکند. برای همین است که نزدیکی چهرههای سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا، جای تعجب ندارد. عوامل بیرونی میتواند سیاستمداران را در برخی مواقع به هم نزدیک سازد. اما برای پذیرش این واقعیتهای اجتماعی، همه شخصیتهای سیاسی باید انعطاف لازم را داشته باشند و دچار جزم اندیشی نشوند.
به عنوان مثال، نزدیکی مجربین عرصه سیاست در بعضی موارد سیاسی همچون FATF که نوعی نزدیکی میان چهرههای اصولگرا و اصلاحطلب را نشان میدهد و ما موضع مشترکی میان باهنر و پورمحمدی و برخی دیگر از اصولگرایان درباره مسأله FATF میبینیم، میتواند ناشی از درک شرایط روز جامعه ایرانی و همچنین نوعی پختگی در میان اهالی سیاست باشد.
به همین دلیل جای تعجب ندارد که برخی سیاسیون فراسوی خطوط سیاسی، بیش از گذشته به هم نزدیک شده باشند. این نشان از آن دارد که آرمانگرایی باید توأم با واقعیتبینی باشد. آرمانگرایی صرف، سبب دور شدن از واقعیتها خواهد شد و سرانجامی جز شکست ندارد. واقعگرایی مطلق هم آدمی را از آرمانهایش دور میکند. عقلانیت حکم میکند و حکم خردورزی ما را به این نتیجه میرساند که هم باید آرمانها را لحاظ کرد و هم واقعیتها را دید.
پختگی اهل سیاست و درک درست از شرایط روز، داشتن انعطاف لازم و آینده نگری میتواند حتی مخالفین دیروز را به متحدین امروز تبدیل کند. دال مرکزی دولت پزشکیان، وفاق ملی ایرانیان است. او بطور تصادفی این راهبرد را انتخاب نکرده است. در شرایطی که تهدیدات خارجی و مشکلات داخلی وجود دارد، راهی جز این وجود ندارد.
پزشکیان برای حفظ کیان این کشور، این راهبرد را انتخاب کرد و قطعاً انتخاب این راهبرد علاوه بر اینکه ضرورت امروز جامعه ایرانی است، از سوی نخبگان و سیاستمدارانی که عقلانیت و خردورزی را انتخاب نمودهاند هم مورد پشتیبانی قرار گرفت.
رضوانه رضایی پور- الهام یوسفی
انتهای پیام/